جدول جو
جدول جو

معنی بافت برداشتن - جستجوی لغت در جدول جو

بافت برداشتن
(مَ)
جداکردن قسمتی از بافت و نسج یک حیوان یا نبات جهت انجام دادن تحقیقات و آزمایشهای علمی و بافت برداری
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ کَ سَ)
فریاد کردن. فریاد زدن. صدا بلندکردن. بصدا درآمدن. عج. (منتهی الارب) : بوسهل را صفرا بجنبید و بانگ برداشت. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 181).
جمله با وی بانگها برداشتند
کان حریصان کاین سبب ها داشتند.
مولوی.
مؤذن بانگ بی هنگام برداشت
نمیداند که چند از شب گذشته ست.
سعدی.
سپه را یکی بانگ برداشت سخت
که دیگر چه رانی بینداز رخت.
سعدی.
عجعجه، بانگ برداشتن و فریاد کردن شتر از زدن یا از گرانباری بارگران. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(پَ کَ / کِ دَ)
عرض نیاز کردن. حاجت بردن. تمنا کردن: کیست که... بالئیمان حاجت بردارد و خوار نشود. (کلیله و دمنه)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ دَ)
بلند کردن باری را از دوش یا گردن و یا پشت کسی. تحمل. (دهار) (تاج المصادر بیهقی). ازدفار. (تاج المصادر بیهقی). احتمال. مقعّط. (منتهی الارب). رجوع به بار برتافتن شود. (آنندراج).
لغت نامه دهخدا
تصویری از بکارت برداشتن
تصویر بکارت برداشتن
دخترگی برداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عادت برداشتن
تصویر عادت برداشتن
ترک عادت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
بلند کردن باری را از دوش و گردن و پشت کسی یا چارپایی، آبستن شدن حامله شدن، تخفیف دادن رنجهای کسی. یا بار برداشتن از دوش کسی. باو کمک کردن ویرا یاری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حاجت برداشتن
تصویر حاجت برداشتن
مراد خواستن، نیاز بردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عادت برداشتن
تصویر عادت برداشتن
((~. بَ تَ))
ترک عادت کردن
فرهنگ فارسی معین